تو دور می‌شوی 

من 

فرو 

می‌روم در غار تنهایی‌ام

کنار وهمِ خفاشی که این روزها 

دنیایم را وارونه کرده‌ست

سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
چه خیالها گذر کرد و گذر نکرد خوابی

کاش یکی بیاید که دیگر نرود

من اينجا بي تو مي سوزم

اما توکجایی؟

خواستن ،هميشه توانستن نيست
گاهي فقط،
داغ بزرگي است
كه تا ابد بر دلت مي ماند

تو ميداني 
از مرگ نمي ترسم
فقط 
حيف است هزار سال بخوابم
و خواب تو را نبينم...

دوستـ ــ ــ ــ دارمتــ ــ ــ ـ


حتی وقتی نیستی!


حتی وقتی لابه لای این همه تنهایی


نبودنتـ ــ ــ ــ ــ را هم به دوش می کشم

دلـــتنگم!


بـــرای کسی که مدتهاستــــ ،

بی آن کهـ باشد،



هـر لحـظهـ ،

زنـــدگی اش کـرده ام !

دلـَم یـک تـَصـادُف جـدی می خواهـد!
پُـر سـر و صـدا،
آمبـولانـس ها سـَراسیـمه شـوند و
کــار اَز کــار بـــَــگـذَرَد…

اری

دلم خون است از دست دلم

بلای  عشق  را  جز  عاشق  شیدا  نمی داند
به دریا رفته می داند مصیبت های طوفان را

دل من از تبار دیوارهای کاهگلی است
ساده می افتد
ساده میشکند
ساده میمیرد
دل من تنها سخت میگرید

ای عشق، شکسته ایم، مشکن ما را            اینگونه به خاک ره میفکن ما را

هر روز دیوانه تر از دیروز....وهیچ کس نمیداند پشت این دیوانگی و سر خوشی

چه دردی را پنهان کرده ام......درد بزرگ " نبودنت " را.....

هنوز هم رویای من دیدن خنده های زیبای توست

چـقــــدر ســـختــــه منـــطقـــــی فــكر كنــــی

وقتــــی ...
احــســـاســـاتـــت داره خـــفــت میـــكنـــه!!

 آسان است

زدن یک لبخند

شدن یک مرهم 

بودن آب، برای آتش

پس چرا می دوید پی یک کار سخت

می خورید لبخند را

می کشید مرهم را

می شوید آتشی بر این دل من

سخت مگیر دلبندم

دنیا رفتنی است

آنچه می ماند همان لبخند توست

آنچه می ماند همان مرهم زتوست

پس بخند 

تا بمانی ماندگار

هیچکس برای خراب کردن حال من

در نمی زند

همه بی اجازه می آیند و

من را بهم می ریزند و می روند

نمی دانم 

چرا فقط طعم تلخ زندگی

تا ابد در ذهنمان می ماند

و فراموش نمی کنیم

و چنان عمیق در دلمان خیمه می کند

که برای فراموش کردنش راهی نیست

آری زندگیست که به ما یاد می دهد

برای ماندگاری باید

تلخ بود و ضربه زد

خدایا آسمانی ام کن

خوب گریه می کنم

قول میدهم هر وقت گفتی ببار

ببارم

من خوب گریه می کنم

مرا آسمانی کن تا بر زمینت ببارم

مهربونم..عشق همیشه زندست

حتی اگه نخای....

واگه بخای عشق روانکارکنی شعله اش گدازانتر میشه

با خویش در ستیزم و از دوست در گریز
از حال من مپرس که بسیار خسته ام