هرچند ارامش نداشتم اما سفرخوبی بود نسبتا...............
همین ک تو صحنا و رواق راه بدن اونم تو همچین روزی جای شکرداره...........ممنون
دسته دسته ادم میامدن تو رواق........همه پیرن مشکی به تن...سینه و زنجیر میزدن.... قلب کوچیک توسینه ...مست و گرفتار حسین....
خیلیییییییییییییییییییییییی خوب بود .... وقتی پیششون بودم...خیلی
نظرات شما عزیزان:
ϰ-†нêmê§ |