........... مــــن این روزهـــــا صدای ثانیــــه ثانیـــــه فرامــــوش شدنم را می شــــنوم . .

امروز
ذهنم پر است،
از همههمه این زندگی
فردابرایت یک نامه عاشقانه خواهم نوشت.
 


†ɢα'§ : <-TagName->
شنبه 18 آذر 1391برچسب:, 5 بعد از ظهر |- فراموش شده -|

ای همنشین بیهوده گو تا چند
جان مرا به خیره همی کاهی؟
راحت ز جان خسته چه می جویی؟
طاقت ز مرغ بسته چه میخواهی?


†ɢα'§ : <-TagName->
شنبه 18 آذر 1391برچسب:, 5 بعد از ظهر |- فراموش شده -|

ازامروز برنامه زندگیم تغییرمیکنه

نگرانم برای زندگیم........................خیلی نگران

همون اولش گفتم خدایا توکل بخودت اگه درستش همینه  که خودت راه بنداز.....

دعام کنید که بخیر بگذره ثانیه ه

نمیدونم چقدر قراره دور خودمو شلوغ کنم؟

هرچی که هست                  کاشکی فایده داشته باشه        بهترازمنفعل بودنه

 

امروز بود انگار/ دوستم حالش خوب نبود.....خدایا میشه کمکش کنی ازاین امتحانی که داری ازش میگی سربلند بیاد بیرون........فکرکنم خیلی گذاشتیش زیرمنگه........کاشکی خودت یه حرفی میذاشتی تودهنم که بهش بگم.......نمیدونم حرفای من روش تاثیرمیذاره یانه.........

هرچندحال خودمم تعریفی ازحال اون نبود......فکرمیکردم داره حرفای خودمو حرفای دلمو به خودم میگه.......هیچی نگفتم....فقط دلم میخاست کمکش کنم همونجور که دلم میخاد یکی کمک خودم کنه....

 

یکی....یعنی......خودت

چقدر ناراحت بودم وقتی حرفایی شبیه حرفای خودم بهم میزد...چقدردلم گرفت برات .....اخه بد شناختیمت

کاشکی بهترین تصمیمو بگیره........میدونم دوست عاقلی دارم.....ومیدونم بخاطر شرایط این حرفارومیزد.....خودت کمک کن بهمون.......

من برم صبح بیدارشم خاب نمونم بازم..


†ɢα'§ : <-TagName->
جمعه 17 آذر 1391برچسب:, 10 بعد از ظهر |- فراموش شده -|

داشتم میگ میگ رومیدیدم

هرچی میبینم یادم میافته به اینکه ادم حسود هرکاری میکنه سرخودش بدتر میاد

هرچه کنی بخود کنی

میگ میگ


†ɢα'§ : <-TagName->
جمعه 17 آذر 1391برچسب:, 3 بعد از ظهر |- فراموش شده -|

 نه بسته ام به کس دل نه بسته کس به من دل چو تخته پاره بر موج رهـا رهـا رهـا من زمن هر آن که او دور چو دل به سینه نزدیک به من هر آن که نزدیک از او جــدا جــدا من نه چشم دل به سویی نه بـاده در سبویـی که تـر کنـم گلویی به یـادِ آشـنـا مـن ستـاره هـا نهفـته در آسمـان ابـری دلم گرفته ای دوست هوای گریه با من هوای گریه با من

 

 

 

 

 

 

 

 

 

این منم      عاشق نیستم ،    درمن کسی هست که نه توان دوست داشتن دارد نه توان دوست داشته شدن  


†ɢα'§ : <-TagName->
جمعه 17 آذر 1391برچسب:, 3 بعد از ظهر |- فراموش شده -|

من همونجور که نوشتم نه عاشقم نه شاعرم نه غمزده

 

فقط غم هام شبیه این نوشته هاست گاهی

 وخوشحالیم مثل بقیه مردم

 

 

مثل پیانو کنارسالن

دکمه سیاه نشونه غم

دکمه سفید نشونه شادی

وقتی یه اهنگ زیبا نواخته میشه که هم دکمه سیاه زده بشه هم سفید

اونوقت ببین چه اهنگی ازآب درمیاد........زندگی روباید خودمون بسازیم.........یه نت دلنشین اززندگیت بساز


†ɢα'§ : <-TagName->
جمعه 17 آذر 1391برچسب:, 3 بعد از ظهر |- فراموش شده -|

غم هایی که چشم راخیس نمیکنند  زودتر به استخوان میرسند


†ɢα'§ : <-TagName->
یک شنبه 12 آذر 1391برچسب:, 11 بعد از ظهر |- فراموش شده -|

   براي تمام دردهايم مرهم يافتم..

ولي براي دل..نه..وقتي ميگيرد..وقتي تنگ ميشود..وقتي ميشكند...

فقط بايد درد بكشم وحالا دلم گرفته ومرحمي نيست

افسوس......

ردپاهايم را پاك ميكنم..به كسي نگوييدمن روزي دراين دنيا بودم

خدايا...

كم اوردم..!!

                     


†ɢα'§ : <-TagName->
یک شنبه 12 آذر 1391برچسب:, 11 بعد از ظهر |- فراموش شده -|

چراهرروز مرا میکشید؟؟

ولی خاکم نمیکنید؟..


†ɢα'§ : <-TagName->
یک شنبه 12 آذر 1391برچسب:, 11 بعد از ظهر |- فراموش شده -|

دلم گرفت ازبس همه دلشون گرفته

کاشکی این دلگیری  ها کم بشه..نباشه.تمام شه

 

 

اصلا نمیشه حذف بشه؟؟؟؟؟؟؟


†ɢα'§ : <-TagName->
شنبه 11 آذر 1391برچسب:, 10 بعد از ظهر |- فراموش شده -|

 

نقش یک درخت خشک را در زندگی بازی میکنم

نمیدانم که باید چشم انتظار بهار باشم یا هیزم شکن پیر...

 


†ɢα'§ : <-TagName->
شنبه 11 آذر 1391برچسب:, 2 بعد از ظهر |- فراموش شده -|

زن که باشی !


زن که باشی ترس های کوچکی داری !


از کوچه های بلند، از غروب خلوت


از خیا بان های بدون عابر میترسی


ازصدای موتورسیکلت هاو دوچرخه هایی که بی هدف در کوچه پس کوچه ها می چرخند!


زن که باشی!


عاقبت یک جایی... یک وقتی... به قول شازده کوچولو !

دلت اهل کسی میشد ودلتنگ کسی





تو می مانی وقلبی که لحظه های دیدار تندتر می تپد


سراسیمه می شوی


بی دست وپا می شوی


دلتنگ می شوی


دلواپس می شوی


دلبسته می شوی


می فهمی که نمی شود...


نمی شود زن بود و عاشق نبود


دست خودت نیست


زن که باشی


گاهی رهایش می کنی وپشت سرش آب می ریزی و قناعت می کنی به رویای حضورش


به این امید که او سالم باشد


دست خودت نیست


زن که باشی همه دیوانگی های عالم را بلدی !

 

 

:همینجوری خوشم امد نوشتم.


†ɢα'§ : <-TagName->
شنبه 11 آذر 1391برچسب:, 2 بعد از ظهر |- فراموش شده -|

 

خدای من،

این منم وپستی وفرومایگی ام

واین تویی بابزرگی وکرامتت

 ازمن این می سزد وازتوآن...

چگونه ممکن است

به ورطه نومیدی بیفتم

درحالی که تومهربان وصمیمی

جویای حال منی؟

 


†ɢα'§ : <-TagName->
شنبه 11 آذر 1391برچسب:, 1 بعد از ظهر |- فراموش شده -|

مدت هاســـــت
نه به آمدن کسی دل خوشـــــــم…
نه از رفتن کسی دل گیـــــــر…
بی کسی هم عالمــــــــــــی دارد…
 


†ɢα'§ : <-TagName->
شنبه 11 آذر 1391برچسب:, 1 بعد از ظهر |- فراموش شده -|

السلام علیک یا فاطمه الزهرا ( سلام الله علیها) مدیون اهل بیت هستی ! مدیون خون ! مدیون ثار ! مدیون ثانیه های کوچه ی بی رحم مدینه . . . مدیون کربلا . . . مدیون لحظات کوچه های شام . . . مدیون . . . شیعه فرزند زهراست ! با گناه به روح فرزند زهرا اهانت نکنی ! وقتی محبت زهرا و علی وجودت را پر کرد - دیگه نمی توانی کاری کنی که زهرای وجودت پشت در بماند ! نمی گذاری علی وجودت را با دستان بسته - پای منبر غصب شده ی دلت ببرند ! اجازه ندهی ظهر و عصر عاشورا در وجودت تکرار شود ! نگذاری عمه زینبت در وجودت به اسارت برود ! رقیه وجودمان در امان باشدناراحت


†ɢα'§ : <-TagName->
یک شنبه 5 آذر 1391برچسب:, 4 بعد از ظهر |- فراموش شده -|

هیس

اینجاآسمان هم فریادش رابغض کرده براین مصیبت

 

 

خدایا.....این چه مصیبتیه؟         اصلا هیچی نمیشه براش گفت....

هیسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس

سسسس

 

صدارو میشنوید؟؟؟؟     فقط میگه کسی نیست یاری ام دهد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

..

..

توبودی بازم سکوت میکردی؟


†ɢα'§ : <-TagName->
یک شنبه 5 آذر 1391برچسب:, 4 بعد از ظهر |- فراموش شده -|

نه اینکه ما دین داریم، عزای حسین داریم...

چون عزای حسین داریم، دین داریم.


†ɢα'§ : <-TagName->
پنج شنبه 2 آذر 1391برچسب:, 11 بعد از ظهر |- فراموش شده -|


 

 

من اگه خـــــــــــــــــــــدا بودم ...
 یه بار دیگه تمـــــــــــــــوم بنده هام رو میشمردم
 ببینم که یه وقت یکیشون تنــــــــــــــها نمونده باشه ...
و هوای دو نفره ها رو انقدر به رخ تک نفره ها نمی کشیدم



†ɢα'§ : <-TagName->
دو شنبه 22 آبان 1391برچسب:, 3 بعد از ظهر |- فراموش شده -|

مگه اشك چقدر وزن داره...؟
که با جاري شدنش ، اينقدر سبک مي شيم...


†ɢα'§ : <-TagName->
شنبه 20 آبان 1391برچسب:, 10 بعد از ظهر |- فراموش شده -|

هرگز ب جهان در طلب مال نبودیم

 لب را ب سخن غیر محبت نگشودیم

 بودیم و کسی پاس نمی داشت که هستیم

 باشهرگز ب جهان در طلب مال نبودیم

 لب را ب سخن غیر محبت نگشودیم

 بودیم و کسی پاس نمی داشت که هستیم

 باشد که نباشیم و بدانند که بودیم

باشد که نباشیم و بدانند که بودیم



†ɢα'§ : <-TagName->
سه شنبه 16 آبان 1391برچسب:, 7 بعد از ظهر |- فراموش شده -|

 

ماکه دلهایمان زمستان است

ماکه خورشیدمان نمیخندد

ماکه باغ وبهارمان پژمرد

ماکه پای امیدمان فرسود

 

 

 


†ɢα'§ : <-TagName->
دو شنبه 8 آبان 1391برچسب:, 3 بعد از ظهر |- فراموش شده -|

در اوج احساسات
به بی حسی رسیده ام
یا بهتر است بگویم بی تفاوتی
از من نپرس
فقط بدان شخصی به ظاهر انسانم


†ɢα'§ : <-TagName->
سه شنبه 2 آبان 1391برچسب:, 10 بعد از ظهر |- فراموش شده -|

شب یلدای غمم را سحری پیدا نیست
گریه‌های سحرم را اثری پیدا نیست

 

اینو کاشانی میگه/

یه جایه دیگه میگه: دلی دارم که از تنگی درو جز غم نمی‌گنجد
غمی دارم ز دلتنگی که در عالم نمی‌گنجد

 

 

منکه عاشق نیستم/خداروشکر شاعرهم نیستم/ولی این شعرارو خیلی دوست دارم/

هر دفعه یه بیتش که به دلم بشینه میاد به روی صفحه/


†ɢα'§ : <-TagName->
سه شنبه 2 آبان 1391برچسب:, 1 قبل از ظهر |- فراموش شده -|

هر چند که رنگ و بوی زیباست مرا
چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا
معلوم نشد که در طربخانه خاک
نقاش ازل بهر چه آراست مرا

فکرکنم عطار گفته باشه//


†ɢα'§ : <-TagName->
سه شنبه 2 آبان 1391برچسب:, 1 قبل از ظهر |- فراموش شده -|

تنها بودن قدرت میخواهد.


†ɢα'§ : <-TagName->
سه شنبه 2 آبان 1391برچسب:, 1 قبل از ظهر |- فراموش شده -|

ϰ-†нêmê§

صفحه قبل 1 ... 3 4 5 6 7 ... 14 صفحه بعد