اگر كسي مرا خواست
بگوييد رفته بارانها را تماشا كند و اگر اصرار كرد.. بگوييد براي ديدن توفانها رفته است و اگر باز هم سماجت كرد بگوييد رفته است تا ديگر بـــاز نــگـــردد ...
شيشه احساس مرا دست نزن
چندشم مي شود از لكه ي انگشت دروغ او كه ميگفت كه احساس مرا ميفهمد كو كجا رفت كه احساس مرا خوب فروخت
این روزها
فاصِلِـــﮧ عِشق وَ فاحِشِگــے دَر حَد یــِک شَب اَست .....
شَبـــے کِـــﮧ نِمیدانـــے فَردایَش عاشِق میخوانَدَت یا فاحِشِـــﮧ .
ϰ-†нêmê§ |