مرا از پا بینداز
بینداز به گریه
به باور اتفاق های سردی که از دهن افتاده است
من یکی به انضمام ِ درد هایم آنقدر حرف خورده ام
که سیر شده باشم
این دیگه حرف خودم بود:هرچی میکشم نه نقاشیه.نه سیگاره.نه کش.دردمیکشم بایه مدادمشکی که طعم برگش خفم کنه ودورم کنه باسرعت ازادمای ....
من صبورم اما...
به خدا دست خودم نیست اگرمیرنجم
تو نمیدانی چقدر با همه عاشقی ام محزونم
من صبورم اما...
این بغض گران صبرنمیداند چیست!!!!؟
قدری صبور باش که این نیز بگذرد
این روزهای زرد و غم انگیز بگذرد
آری بهار پشت زمین لانه کرده است
چیزی نمانده که پاییز بگذرد
گفتم کنار مردم نامرد زندگی ؟؟
گفتی صبور باش که این نیز بگذرد .
کاش زود بگذره.ممنون
(از وبلاگ امین)
منو بغل کن
خاهش میکنم بغلم کن
دلم ی ارامش میخاد .ازطوفان خسته شدم
من میترسم.منو تو اغوشت پناه بده
تمام تنم میلرزه از وحشت
من میخام از اینجا برم خداااااااااااااااااااااااااااا
میخام برم.حالم از این دنیا به هم میخوره.
خدایا بهم بگو چیکار کردم ؟؟؟؟؟؟؟؟میندازم بازم تقصیره خودم
همه تقصیرا گردن خودم همیشه.فقط نمیدونم کی ساطور تقصیر قطعش میکنه
خودم مقصر.خودم گناکار.این تنها جمله ای که اشکمو بند میاره ونمیذاره ازکسی ناراحت بشم به دل لامصب بگیرم
ارامم.ممنون ی ماچ برای خدای گلم.
قراره خبرخوب بشنوم!!!!
معماها زیاد میشه اطرافم
فراری میشم ازخودم
کجاست گشایش نزدیکت
کجاست پرده پوش نیکت
کجاست عطاهای خوبت
کجاست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هرکه ترسد زملال ،اندوه عشقش نه حلال
سرما وقدمش یالب ما ودهنش
salam
خیلی باصفابود
خیلی جذاب ودلنشین.
خیلی یییییییییییییییییییی ی یی یی دوسش دارم.کاش ترک نکنه دلمو.وتوقلبم بمونه
چقدر این دوست داشتن های بی دلیل خوب است
مثل همین باران های بی سوال
که هی می بارد
که هی اتفاق ارام وشمرده شمرده می بارد!
تمام حرفایم
آنهایی هستند که نوشته نمیشن!
سه نقطه میگذارم....
بجای تمام واژه ها
خدارو شکر
او در سه نقطه جا نمیشود !
من يک جور ديگه هستم.
جوری که شايد شبيه جورای ديگه نيست.
سر جور و ناجور بودنش می شود گپ زد.
اما
پوستم کنده شده تا اين جوری شدم.
پای اين جور بودنم هم می ايستم
باران که می بارد
دلم برایت تنگ تر می شود ...
راه می افتم
بدون چتر
من
بغض می کنم
آسمان
گریه
امّا یک دفـعه
عین آتش زیر خاکـستر است
گـاهی فکر میکنی تمـام شده
همه ات را آتش مــیزند
خدایا.امشب خیلی چیزامیخام.اما ی چیزبیشترنیس.....
.خدایا برام دعاکن.
دلتنـگی
تو ذهنم ی زندانه
ی زندان بی سرو ته
ک ادماش هرلحظه
ممکنه شورش ب پاکنند
(این روزا اینقدر دیونه شدم ک توخونه هواپیما سوارمیشم.وپروازمیدم خودمو ازخودم)
خدایا
میدونی
میدونم میدونی
خب پس نمیگم
اما براعاشق شدن تازه فهمیدم چکارکنم؟
منکه چاکرتم
اما بیشترش قشنگتره
اونقدر ک
ادما
هیچی بشن برام.تا شیشه رو نشکنند
اگه بنویسم افکارمو
کم نمیشه.زیادترمیشه
پ بیخیالش
دنیا ناخوشه.منو بالا اورد.
من خوشحالم/
تورو دارم
امدم دنیای خودم
خوش امدی دختر
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
دددددددددددددددددددددددددددددددد
اااااااااااااااااااااااااااااااااا
اصلاحوصله ندارم
نمیتونم کنار بیام
حتی باتو
حتی باخودم
بی حوصله ک بشم نفسام هم ب زور میکشم
سخت وسنگین میشه
حتی نمیفهمم چطوری روزم شب میشه
چقدر سخته
نمیدونم چی شده؟
گیججججججججججججججججججججج
گیج
گیج
منگ
حس وحشتناک است حس من
حس مترد بودن ازهمه
حس بیگانه بودن باخودم
اینکه دوس داشتنم مسخره میشود
حس سرخوردگی
گفت نگو.نمیگویم
اما میدانم سکوتم همه حرف شد برایت
گفتی سکوت نکن تا نشنومت
.
.
.
میروم
اما این سکوت فریاداست
ک کرمیکند تمام عالمت را
.نمیگویم.اماخود بهتر فهمیده ای
این حس .حسی است که تو برای کسی دیگر داری
ومن براتو
تو چه میکنی با این همه احساست؟
بگو من همان کنم
(خودم)
هی فلانی!!!
من نه عاشقم
نه شکست خورده ی عشق
فقط مینویسم از او که درخیالم اتراق کرده
میفهمی منظورم را؟؟؟
(...................................................)خوبه ک نگران نیسم برای فکرهای کسی.خودم بهترمیدانم حال روزم چیست.میدانم منظورم کیست.کسی که پایش ذهنش. فکرش به اینجا نمیرسد
دوستش ندارم
آسمان را میگویم
اما چه پیوند عجیبیست
میان دل منو او
خوب است مثل او را داشته باشی
تا بجایت ببارد و بغرد
دلگیر که می شوم..............
دلم برای شنیدن نامم تنگ میشود....
با انعکاس صدایت که در خیالم می پیچد......
آغوشم به مهمانی زانوهای غم زده ام خوانده میشوند....
و پلکهایم باز برآشوب اشکها سکوت میکند.....
تمام مسیرها را رفته ام تا شاید به صدایت برسم
و تو برای یکبار دیگر هم شده مرا به نامم صدا کنی.....
قتل نفس من
کشتن احساسم در وجودم است
محکوم شده به
بی عاطفگی ام
از بس، اعدام کردم
احساسم را ، با نگفتن
دوستدارترین من
هنرمندترین است
همان که میخاند سکوتم را
آرزویت که میکنم
لحظه ی آمدنت انگار
دوباره پرستو ها نیامده کوچ میکنند
و من چنین نامنتظر
تو را و بهار را
از نو آرزو میکنم
تو ببین چه میکنی
که من پر از فلوت و دریا شده ام
انگاری ک دیگر
باید به احساس بیاموزیم که
نفس نکشد....
هوای دل ها الوده است...
اینجا فاصله یک عشق تاعشق بعدی
یک نخ سیگاراست...
گاهی وقتها ادم دلش میخاد
كـَفش هـايَش را دربياوَرد
يـَواشكَي نوك پـآ ، نوك پـآ از خـودَش دور شـَود
بـَعد بــِزَنـَد بـه چـآك فـَرار از خـودَش
همش مجبورم حرفای دلمو بنویسم بعد پاک کنم
پاک میکنم تاکسی نفهمه تنهایی چ بلاهایی سرادم میاره
پاک میکنم تا حتی خودمم نفهمم چ دردی میکشم
بعضی وقتا دلم میخاد زندگی بترکه .مثل بادکنکی ازفشارزیاد یاحبابی ازتلنگر کوچک
سرم سوت میکشه.انگارقطاری که توذهنمه شلوغی رو اعلام میکنه.
ϰ-†нêmê§ |